پایان نامه تعیین رابطه بین اعتماد به همکاران با بهره وری نیروی انسانی کارکنان بیمارستان
نوشته شده توسط : admin

بخش اول: مبانی نظری پژوهش

۲-۱-۱ تاریخچه ی اعتماد     

مفهوم اعتماد یکی از کلیدی ترین، مفاهیم سازمانی است که در ادبیات مدیریت دارای جایگاه ویژه ای می باشد و در این باره به زعم برخی صاحب نظران، مفهوم اعتماد خصلت انسان، و مفهومی است که در نظام های دینی و ارزشی جایگاه ویژه ای را دارا می باشد (خنیفر و زروندی، ۱۳۸۹).

در بُعد سازمانی توجه به مفهوم اعتماد از دهه ی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شروع شد و در طول چند دهه ی گذشته از زوایا و رویکردهای مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است. پژوهش های اولیه ی مربوط به اعتماد عمدتاً در حوزه های روانشناسی و جامعه شناسی انجام گرفته است. تحقیقات مدیریتی از اواسط دهه ی۱۹۸۰ با تأکید بر روابط فردی بین خریدار و فروشنده آغاز شد، اما با کار مورمن، دشپانده و زالتمن[۱] (۱۹۹۲) و (۱۹۹۳)، مورگان و هانت[۲] (۱۹۹۴) و مک آلیستر[۳] (۱۹۹۵) که اعتماد را به دو بخش شناختی و عاطفی تقسیم کرد، توجه به مفهوم اعتماد در مدیریت افزایش یافت (آرنوت[۴]، ۲۰۰۷: ۹۸۲).

 

 

۲-۱-۲ سیر تکوین مفهوم شناسی اعتماد

بسیاری از نویسندگان و عمدتاً از رشته های جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی و اقتصاد تعاریفی را از اعتماد بیان کرده اند (حسین زاده و شعبانی کلاته، ۱۳۹۰: ۴۷). ولیکن، علی رغم نوشته های های فراوان در مورد اعتماد و مفاهیم مرتبط با آن، یک تعریف رسمی در این زمینه وجود ندارد (میرزائی، ۱۳۸۷: ۴۱). اعتماد، واژه ای است که در هاله ای از ابهامات مفهومی قرار گرفته است؛ زیرا به عنوان محوری اصلی در جامعه شناسی، به اندازه ی سایر مباحث بدان توجه نشده است (دانائی فرد به نقل از رضائی کلید بری و همکاران، ۱۳۹۰: ۳۸۹).

به اعتقاد باربر[۵] (۱۹۸۳)، مفهوم اعتماد شبیه یک مرداب مفهومی[۶]است. همچنین لوئیس و ویگرت[۷]، یک سردرگمی مفهومی را در ادبیات اعتماد مطرح می کنند (رامو[۸]، ۲۰۰۴: ۷۶۲). کانل[۹]، معتقد است که اگر چه واژه ی اعتماد به صورت روزمرّه در ادبیات محاوره ای استفاده می شود، اما ثابت شده است که تعریف آن در ادبیات سازمانی بسیار مشکل است (کانل و مانیون[۱۰]، ۲۰۰۶: ۴۱۸).

در واقع اعتماد یک مفهوم پیچیده با ابعاد مختلف است (اسمیت و برنی[۱۱]، ۲۰۰۵: ۴۷۲). با وجود این وضعیت آشفته و مشکل ساز، برخی معتقدند که هنوز مباحث مربوط به اعتماد قابل فهم هستند. تعاریف متعددی از اعتماد مطرح شده است (میرزائی، ۱۳۸۷: ۴۱). به عنوان مثال فرهنگ وبستر[۱۲]، اعتماد را به عنوان تکیه بر ویژگی ها، توانایی ها و نقاط قوت یک فرد تعریف می کند. همچنین ذکر می کند که اعتماد عبارت است از وابستگی به یک چیز یا یک وضعیت. همچنین فرهنگ آکسفورد[۱۳]، اعتماد را به عنوان یک باور که فرد ممکن است به آن تکیه کند، تعریف می نماید.

رمپل، هولمز و زانا[۱۴] اعتماد را به صورت “احساس اطمینان و امنیّت به واکنش های طرف مقابل و استحکام رابطه” تعریف کردند. بر اساس این تعاریف اعتماد از اطمینان و اشتیاق برای مشارکت در ایجاد رابطه ی قوی با فرد دیگر منتج می شود (رمپل و همکارانش، ۱۹۸۵: ۹۶). از رویکردی دیگر، اعتماد به صورت تمایل یک فرد برای قرار گرفتن در معرض آسیب های ناشی از اقدامات فرد دیگر، بر اساس این انتظار که طرف دیگر اقدامات مهمی را بدون در نظر گرفتن توانائی نظارت بر او انجام می دهد، نیز تعریف شده است (مایر، داویس و اسکورمن[۱۵]، ۱۹۹۵، ص ۷۱۲ به نقل از کونگ گو و ژن جی لو[۱۶]، ۲۰۱۴: ۱۸)

مک آلیستر، اعتماد را به عنوان “میزان اطمینان یک فرد و اشتیاق عمل بر اساس گفته ها، اقدامات و تصمیمات فرد دیگر” تعریف کرده است. به اعتقاد وی و همکارانش، اعتماد یک سازه ی چند بعدی است (مک آلیستر، ۱۹۹۵؛ بارنی و هانس[۱۷]، ۱۹۹۴؛ مورمن، زالتمن و دشپانده، ۱۹۹۲). مک آلیستر بین دو صورت اعتماد یعنی اعتماد مبتنی بر شناخت (اعتماد شناختی) و اعتماد مبتنی بر احساسات یا (اعتماد عاطفی) تمایز ایجاد می کند. در ادبیات مربوط به اعتماد، اعتماد شناختی و اعتماد احساسی (عاطفی)، متمایزترین و پرکاربردترین نوع اعتماد هستند (مک آلیستر، ۱۹۹۵).

این دو سازه و انواع اعتماد بر اساس ریشه یابی آن ها در احساسات یا منطق، دسته بندی و مجزا می شوند. اعتماد شناختی حتی زمانی است که فرد به دنبال یک دلیل منطقی برای اعتماد کردن به دیگران باشد، دلایلی از قبیل: توانائی، مسئولیت پذیری، قابلیت اطمینان، اعتماد و پیش بینی (مایر و همکاران[۱۸]، ۱۹۹۵).

همینطور ثبات رفتاری طرف مقابل و نقش اجرائی نیز می تواند مبنای اعتماد شناختی باشد (همان منبع). از سوی دیگر، اعتماد عاطفی یا اعتماد مبتنی بر احساسات، به اعتمادی اشاره دارد که بر اساس روابط، سرمایه ی عاطفی، تعاملات و پیوندهای شخصی میان دو طرف استوار است (مک آلیستر، ۱۹۹۵). به علاوه اعتماد عاطفی بر یکدلی تفاهم و وابستگی بر اساس احترام مشترک در قبال یکدیگر تأکید دارد. چنین روابطی کارمندان را تحریک می کند، تا تعهد بیشتری به سازمان داشته باشند و در رفتارهای تابعیت (شهروندی سازمانی) بیشتری مشارکت نموده و در سازمان باقی بمانند (ویلیامز[۱۹]، ۲۰۰۱ به نقل از لیما، میشل و کااتانو[۲۰]، ۲۰۱۳: ۴۱۹).

طبق تعریف دیگری که شاو[۲۱] در سال ۱۹۹۷ ارائه نموده است: اعتماد عبارت است از این باور که ما به آن هایی که متکی هستیم انتظارات ما را برآورده خواهند ساخت، این انتظارات به ارزیابی ما از مسئولیت دیگران برای برآوردن نیازهایمان وابسته است (آرمسترانگ[۲۲]، ۱۳۸۶: ۲۱۷).

از اعتماد تعاریف بسیار دیگری نیز در متون شده است، اما تعریف انجام شده توسط روسو و همکاران او (۱۹۹۸) از کاربست بیشتری در متون اعتماد و سایر حوزه های رفتار سازمانی برخوردار است. آنها اعتماد را در یک حالت روانشناختی تعریف می کنند که مشتمل بر نیّت به پذیرش آسیب پذیری مبتنی بر انتظارات مثبت درباره ی رفتار شریک دیگری است (روسو، سیتکین، برت و کمرر[۲۳]، ۱۹۹۸: ۳۹۳ به نقل از کونگ گو و ژن جی لو، ۲۰۱۴: ۱۸).

دانی و کانن[۲۴] (۱۹۹۷)، اعتماد را اعتبار[۲۵] و خیراندیشی[۲۶] درک شده توسط اعتماد شونده تعریف می کنند (یی و یونگ[۲۷]، ۲۰۰۲: ۱۳۸). طبق نظر داونپورت و پروساک[۲۸](۱۹۹۸)، اعتماد نقطه ی مرکزی به اشتراک گذاری اطلاعات است (کونگ گو و سینگ ساندها[۲۹]، ۲۰۱۴ : ۱۲۷). متیو[۳۰](۱۹۹۰)، اعتماد را بر حسب الف) احساس اعتماد کارکنان به رفتار پایدار و ب) واکنش یک سازمان به شرایط در حال تغییر و خطرآفرین تعریف کرده است (راکشانی و سنتیل ناتان[۳۱]، ۲۰۱۳: ۳).

نیهان[۳۲] معتقد است که اعتماد سازه ای است که احساس اطمینان و حمایت یک فرد از مدیرش را شرح می دهد، به طور کلی اعتماد سطح اطمینانی است که یک فرد نسبت به دیگری برای انجام عادلانه ی اخلاقی امور دارد. اعتماد سطحی از شایستگی یا اطمینان است که یک فرد نسبت به شایستگی دیگران برای انجام یک کار طبق شیوه ای اخلاقی، بیطرفانه و از روی میل و رغبت دارد (نیهان، ۲۰۰۰).

بسیاری از محققان معتقدند اعتماد به طور کلی اطمینان و خوش بینی نسبت به وقوع حوادث، یا اطمینان داشتن به دیگران بدون داشتن دلایل اجباری است (اسمیت و برنی، ۲۰۰۵). لی[۳۳] در تعریف اعتماد می گوید: اعتماد به معنی اعتقاداتی است که افراد در مورد رفتار آینده ی گروه مقابل دارند. هر چه گروه الف، اعتقاد بیشتری داشته باشد که گروه ب در روابط به تعهداتش عمل می کند (که این امر نشان دهنده ی حسن نیت و صلاحیت گروه ب است)، گروه الف به گروه ب، اعتماد بیشتری خواهد کرد (لی، ۲۰۰۴: ۶۲۵ ).

[۱]– Moorman, Deshpande & Zaltman

[۲]– Morgan & Hunt

[۳]– McAllister

[۴]– Arnott

[۵]– Barber

[۶]– Conceptual Morass.

[۷]– Lewis & Weigert

[۸]– Ramo

[۹]– Connell

[۱۰]– Mannion

[۱۱]– Smith & Birney

[۱۲]– Webster’s dictionary

[۱۳]– Oxford Dictionary

[۱۴]– Remple, Holmes and Zanna

[۱۵]– Mayer, Davis & Schoorman

[۱۶]– Kwong Goh & Zhen-Jie, Low

[۱۷]– Barney & Hansen

[۱۸]– Mayer et a

[۱۹]– Williams

[۲۰]– Lima, Michel and  Caetano

[۲۱]– Shaw

[۲۲]– Armstrong

[۲۳]– Rousseau, Sitkin, Burt & Camerer

[۲۴]– Doney & Cannon

[۲۵]– Credibility

[۲۶]– Benevolence

[۲۷]– Yee & Yeung

[۲۸]– Davenport and Prusak

[۲۹]– Singh Sandhu

[۳۰]– Mathieu

[۳۱]– Rukshani and Senthilnathan

[۳۲]– Nyhan

[۳۳]– Lee

 متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود

برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:

 پایان نامه

متن کامل





لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 مرداد 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: